جدول جو
جدول جو

معنی جز حلوا - جستجوی لغت در جدول جو

جز حلوا
حلوای گردویییکی از انواع حلواهای سنتی منطقه ی استارآباد.، حلوا گردویی، حلوایی که از مغز گردوی کوبیده، برنج گرده کوبیده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ لِ حَلْ)
گلی است زردرنگ صحرایی. مزۀ شیرین دارد و آنرا داخل حلوا سازند. (آنندراج) :
خونبار شد ز لعل تو چشم پرآب ما
رنگین شده ست از گل حلوا شراب ما.
محسن تأثیر (از آنندراج).
پیش کسی که دیده به خال لب تو دوخت
نان کلاغ از گل حلوا نکوتر است.
میرزا عبدالغنی (از آنندراج).
، لختی حلوا چنانکه گویند یک گل از این حلوا بدهید تا بخوریم. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تر حلوا
تصویر تر حلوا
پیشاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل حلوا
تصویر گل حلوا
گل تاج خروس از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
مرهمی از خمیر و روغن که آنرا جوشانده و جهت التیام درد و ورم
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع حلوا
فرهنگ گویش مازندرانی